بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-نگاهی به کثرت ووحدت- کثرت بردونوع است جزانکه هرد و وجود دارند ولی هیچگونه شناختی از یکدیگر پیدا نمیتوانند بکنند وهیچگونه اطلاعاتی را نمیتوانند به هم بدهند وهرکدام زاویه خاصی دارند که بهم ارتباط پیدانمی تواند بکند این امر درجهان امر که فوق جهان ماده وانسان است میتواند رخدهد مثلا درعالم فرشتگان زیرا نیازی به یکدیگر ندانند وهردو میفهمند که مخلوق یک خالق هستند وخالق را خود به یقین میشناسند ومشکل انکه چند خدائی ممکن است باشد نیست ونیازمند بحثهای علمی ومانند ان نیستند وازهمه مهمتر نمیخواهند به جامعیت برسند ولی انسان این چنین نیست از دوبخش درست شده است کی عقل وفطرت درکلیت یکی هستند اختلافی دران نیست چناچه اختلافی بود مانند فرشتگان میبایست قران شماره دو واحادیث شماره دو برای ا ایشان میامد خالق هستی یک تدبیرشگرفی بکار برده است وعلت ان اینست که اولا شناخت بسیار پیچیده است وفرد نمیتواند به زودی و.دران واحد به جامعیت این شناخت برسد بخصوص رب الارباب درنتجه شروع میکند بخشی را انتخاب کردن غربیان با این مثال که رودخانه به چند شعبه تقسیم میشود ودوباره به میپیوندند- تفسیر میکند لذا خداوند به هرانسان یک ژن روانی داده است که یک بایک زاویه خاص وبایک فرمت خاص به هستی وخالق نگاه میکند این فرمت وزاویه خاص خصوصیتاش این است که به خاطر ان ژنی که دارد بعضی نکات را اسان تر وسریعتر وبهتر درک میکند ونکاتی داخل ان زوایه قرار نمیگرد کمی سخت تر درک میکند واز همین زاویه یک متد منطق یابی ومنطق گذاری دارد وبایک چیدمان خاصی منطق گذاری میکند ومسئله حل میکند رسیدن به این مطلب درغرب بسیار سخت بوده است واین تدبیر اولا افراد برای یکدیگر جالب میشوند که باعث برراه انداختن یک دیگر میشوند وبقول خارجی همدیگر هندل میکنند ودوم باعث اطمینان به موضوع میشوند وسوم به جامعیت میرسند وچهارم اثبات یکخدائی کاری اسان است که متاسفانه بشر غالبا به چند خدائی مبتلا بود وشاید میتوان گفت که جناب حافظ رحمت الله علیه ازبیان کسب جمعیت از ان زلف پریشان کردم منظور همین است عرفان با علوم چه عقلانی وچه تجربی فرقی ندارد وحقیقت عرفان یکی است همان طور حقیقت علم ریاضی یکی است دو تا عرفان نداریم ولی علوم عرفانی با جلوه های الهی پیش میرود وهر جلوه برای فردی خاص درنظر گرفته میشود عارف نباید جلوه ها کرامتی را انکار کند وبیادمنتظر باشد تا نمونه همان مطلب با تغیرات خاص را چه جناب حق جل وجلاله الشریف وچه حضرت حجت صلواتاالله علیه واله والسلم ارائه دهند وهمه عرفا به یک حقیقت میرسند خالق وهادی وارحمان وتمام صفات های دیگری که برای خالق هستی است یک جا درک میکنند یک بحث مهی درباره فرهنگ هست که ایا فرهنگ جبراجتماعی میسازد ویا این فرمتهای خاص گروهی جبر اجتماعی میدانند وگروهی فرمت های خاص گروه دوم معتقد هستند درشرایط خاص انسان مجبور است از جبر اجتماعی تبعیت کند ولی درازادی ارفرمت خاص استفاده میکند وکم کم این فرمت شکل سنتهای اجتماعی را تغیر میدهد ولذا این فرمت ها سازنده اصلی فرهنگ ها میشوند